به ياد وبرای مسافر از دست رفته
 نويسنده: تحسين نويسنده: تحسين

شهر کندز

 

در نيمه شب چهار شنبه هفدة برهژده سنبله 1388 در يک دهکدة پرهياهوی و در ولسوالی متلاطمی موسوم به چهاردره از توابع ولايت کندز، درخت پر شگوفه ئی را که از جای ديگری به عاريتش گرفته بودند،  به رگبار بستند و قامت بلندش را ناجوانمردانه در هم کوفتند.

آری! درآن تاريکی شب، دژخيمان نقاب پوش بر چهرة روشن و مهتابی سلطان احمد منادی ژورناليست افغان آتش گشودند وبه زندگی انسان متعهد و دوست داشتنی ئی نقطه پايان گذاشتند.

 او که به همراهی همکارش" استيفن فرل" روزنامه نگار نيويارک تايمز و تبعة بريتانيا برای تهيه گذارش از فاجعه بمبارد بر تانکر های ربوده شده به محل واقعه رفته بود، توسط گروه مسلح که وابسته به طالبانش ميدانند، ربوده شد و بدنبال آن، واقعة  مرگ او پيش آمد که کسی پيش بينی نميتوانستش.

قبل از شهادت منادی نيز کندز را واقعه اختطاف آن دوست در هم کوبيده بود، همه در همه جا از آنها می پرسيدند؛ از گمشدگان بی آدرس!

 از کابل د وستان زيادی و منجمله کارکنان و مسولين رسانه ها و نهاد های رسانه ئی کشور تماس گرفتند تا مگر ژورناليستان کندز بتوانند در رهائی آنان نقش ايفا کنند، از اينجا(کندز) وعده های سپرده شد و تعداد کثيری  دست بکار شدند و آخرين امکانات شانرا بکار بردند، ذرايع مختلفی بکار افتاد تا تماس با گروه مسلحی که ربوده شدگان را در اختيار داشت برقرار گردد، اميد از دست نرفته بود و اطلاعات ميرساند که اگر کوشش مستدام گردد، امکان رهائی بعيد نيست.

اما و دريغا! که درآن شب، کارها از روال عادی برآمد، در آن سياه زمان، گروه نجات که گفته ميشود همه انگليسی بودند، مجهز با مدرن ترين سلاح و به همراهی هليکوپترها در محل حفاظت خبرنگاران مذکور ريختند،  در نتيجة عمليات به اصطلاح نجات، يکی را نجات دادند و نعش ديگری را همانجا گذاشتند. آنکه نجات يافت انگليس بود و آنکه کشته شد، منادی ژورناليست افغان!

 هنوز معلوم نيست که او را کی کشت اما باور عمومی وقصه های برخی شاهدان اينست که هنگام اجرای عمليات نجات، طالبان ساحه را تخليه کرده بودند و مرمی به منادی از فاصله نزديک فير شده است.

آری!  منادی که مسافر مسافربود، درخون غلطيد و با آن، پاسی از شب را گزراند تا  به گفته رازق فانی شاعرگرانمايه "چون صنوبر جوان ستاده جان به حق سپرد". آنانيکه يار زنده را باخود برده بودند، به يار غرقه در خون "اگر بتوان منادی را نيز يار آنها دانست" توجه نکردند و انتقالش ندادند.

                                                            ----         -----       -----

 

گاهی انسان نميتواند آنچه را که ميخواهد، بنويسد ومن نيز در اين لحظه چنان بودم.

اصلاً ميخواستم گزارشی از يک گردهمائی با ارزش وبزرگی را تقديم شما نمايم که در تقبيح عمل قبيح قتل وشهادت مسافر مسافران، شهيد منادی،  در کندز برگزار گرديده بود. اما عواطف مرا بسوی اصل حادثه کشانيد.

 روز جمعه تاريخ 20 سنبله و ساعت 9 قبل از ظهر بود، فعالين نهادهای ژورناليستی وخبرنگاری، مدنی و برخی نهادهای حقوق بشری ولايت کندز جمع شده بودند و ترتيب مجلسی را که به سوگواری در نبود يک رفيق و يک دوست هم مسلک شباهت بيشتر داشت، گرفته بودند. تالار مرکز اجتماعی کندز(ميديوتيک) آماده پذيرش ياران گرديده بود و برخلاف گذشته،  انتظار جمع شدن مدعوين در خاموشی کشيده شد. قبل از اينکه گردهمائی رسما آغاز گردد، به خواهش تعداد حاضرينی وقت تر از ديگران آمده بودند،، مسوده  قطعنامه به ارزيابی گرفته شد تا نظرات بيشتری وارد آن گردد.

  ضمن بحث بر مسودة قطعنامه يکی گفت  ما نا آراميم اما مسودة قطعنامه بسيار آرام نوشته شده است، ديگری فرياد گونه اظهار کرد که در اين مسوده،  شهادت منادی" قتل مرموز" گفته شده در حاليکه واضيح است که منادی را گروه وعمليه نجات کشته است اينکه سهواً يا عمداً موضوع جدا گانه است، شرکت کننده ديگری طرح داد که برخی مسايل در قطعنامه بايد روشن و صريح آورده شود، ما بايد  مراجع مسوول را به شمول گروه نجات فشار دهيم و کاپی آنرا به همه طرفهای ذيدخل بفرستيم، آن ديگری تائيدکرد که بلی! بايد نشر اخبار تمامی مراجعی که در مسئله شريک دانسته ميشوند، برای فرصت معينی بايکات شود و .....

تالار آرام آرام مملو از دعوت شدگان گرديد وقرارشد که نشست را رسماً آغاز کنيم،  پيش برندة گردهمائی توضيحات مقدماتی را که هدف گردهمائی را مشخصتر ميساخت ارائه نمود. هدف گردهمائی "بحث بر مسئله شهادت سلطان احمد منادی و اوضاع جاری در کندز" بود.

 آجندا طوری ساخته شده بود که نخست نمايندگانی از نهادهای شرکت کننده صحبت نمايند و متعاقباً ساير داوطلبان.

محفل با قرائت آياتی از کلام الله مجيد آغاز خويش را اعلام داشت و همه به روح پاک منادی اتحاف ادعيه کردند.

 اولين سخنران آقای يما شيرزاد بود که به نمايندگی از ژورناليستان  و سفما سخن راند، شيرزاد در يک صحبت عاطفی و گرم، برخی حقايق را در رابطه با مسئله قتل و شهادت منادی ابراز داشت. اوکه جسد آن شهيد را به چشم ديده وبدوش کشيده بود با يادهانی از آن لحظات، عواطف را بيشتر تحريک کرد و جريان اطلاع يابی اش را از وقوع حادثه گويا شد.

محمد صابر يوسفی فعال مدنی به نمايندگی از شبکه مشارکت نهادهای مدنی کندز صحبت کرد، يوسفی اذهان داشت که  قطعنامه بايد مشخص و دارای بيان صريح در قبال حادثه باشد. او حمايتش را از همه آنانيکه در کارزار خبرنگاری مصروف اند اعلان وعمل ناشيانه قتل منادی را شديداً تقبيح کرد.

سخنران ديگر خانم مسلمه والجی از زنان مطرح کندز در عرصه فعاليتهای مدنی بود که بنابر رقيق بودن احساساتش از صحبت زياد پوزش خواست و به عنوان زن و مادر به عاملان اين واقعه نفرين فرستاد.

زيدالله پيوند مسوول کميسيون حقوق بشر در حوزه شمالشرق، اين گردهمائی را ستود و آرزو نمود که تکانه ئی باشد در راه حمايت و حراست از رسانه ها، خبرنگاران و آزادی بيان. او اعلام داشت که بايد مراجع مسوول در شفاف سازی اين واقعه عمل نمايند و آنرا از ابهام بدر آورند. آقای پيوند آمادگی اش را در اين زمينه ابراز داشت.

 محمد اسمعيل مسوول،  سرپرست رياست اجرائيه ولايت ضمن تقبيح عمل به شهادت رساندن سلطان احمد منادی به برخی انتقاداتی پرداخت داشت که در اين اجلاس به آدرس ارگانهای محلی دولتی در رابطه با کوتاهی آنها در همکاری  با رسانه ها و ژورناليستان ارائه گرديده بود.

سخنرانان ديگر را آقايان، نعمان مدير مسوول روزنامه بوستان، متين سرفرازخبرنگار آژانس خبری پژواک، داکتر حبيبه عرفان عضو شورای ولايتی کندز، عبدالشکور دوست صاحب امتياز راديوی جيحون،  زبيح الله مجيدی مسوول کميته رسانه ئی مبارزه عليه خشونت، محبوب الله سعيدی رئيس اتحاديه جوانان وعطاالرحمان بابر مسوول موسسه الهام تشکيل ميدادندکه نطريات وعقايد شانرا در رابطه با مسئله و برخی موضوعات ديگر ابراز داشتند. آنها عمل ناجوانمردانه قتل منادی را نکوهش و تقبيح نمودند.

معلومات نسبتاً دقيق آقای متين سرفراز در رابطه با چگونگی قتل سلطان احمد منادی مورد توجه و دلچسپی نشست قرار گرفت. محتوی اين معلومات را اين مسأله ميساخت که در حادثه شهادت منادی، طرفين معادلة اختطاف و نجات، هردو شريک اند.

در مسير اين گفتمان انتقادات شديد و تيز وتندی به آدرس مراجع داخلی و بين المللی مسول در قضيه قتل سلطان منادی صورت پذيرفت.

 ساعت دوازده و سی دقيقه بعد از ظهر گردهمائی کارخويش را به آخر رسانيد وبا تکميلات و تعديلاتی که در قطعنامه بوجود آمد، شرکت کنندگان با اتفاق آرأ آنرا تصويب و امضا نمودند.

گفتنی است که عده ای در اين نشست نيز نتوانستند از ريزش اشکها برای منادی نا مراد خود داری کنند.

 

 و اما سلطان احمد منادی کی بود و کی است؟

درسال 1354 خورشيدی در قريه آستانة ولسوالی بازارک ولايت پنجشير و در خانواده مرد متدين و روشن ضميری به اسم قربان محمد، کودکی به دنيا آمد که پس از شنيدن آذان محمدی به سلطان احمد مسمی شد. سلطان احمد در مکتب شيرعلی خان در کابل به آموزش پرداخت و از ليسه نادريه کابل فارغ گرديد. او ازبخش مطبوعات دانشکده ژورناليزم دانشگاه کابل در سال 1382 خورشيدی فارغ التحصيل شد.

سلطان احمد شهيد از سال 1997 تا  2002 ميلادی در کميتة صليب سرخ در دفتر محلی گلبهار وظيفه اجرا کرد و از سال 2002 الی 2006 بحيث خبرنگار محلی نيويارک تايمز ايفای وظيفه نمود. از سال 2006  به "صبح بخير افغانستان" پيوست و در پست مديرتوليد برنامه ها با متانت، تخصص و ابتکار کار نمود.

درست در اوايل امسال، سلطان منادی برای اخذ ماستری عازم جرمنی شد و طی اين زمان دوبار به وطن آمد.در بار دوم اقامت در زادگاهش افغانستان بودکه از طرف همکاران قبلی اش در نيويارک تايمز، دعوت شد تا برای تهيه گزارش از حادثه بمباردمان هوائی بر تانکر های تيل در ولسوالی چهاردره ولايت کندز همکاری نمايد. در جريان همين وظيفه بود که او وهمکارش ستيفن فرل به تاريخ 14 سنبله سال جاری در آن ولسوالی از سوی طالبان ربوده شدند وبه تعقيب، حادثه دلخراش شهادت او به ميان آمد.

سلطان احمد منادی يک خبرنگار و روزنامه نويس ماهر و مسلکی بود که تجارب و اندوخته های تخصصی اش درکار و فعاليت او مشهود و مبرهن بود.

اکنون منادی به قافلة شهدای خانوادة خبرنگاران و ژورناليستان معاصر افغانستان پيوسته است و مسافر مسافران است.

خواستم اين ياد داشت را با نقل قول از يک مصاحبه همکار نجات يافتة منادی(ستيفن فرل) به پايان برسانم و خوانندگان را در برابر اين پرسش قرار دهم که آيا خبرنگاران کندز راست می گويندکه منادی را گروه نجات کشته است؟

در گزارش خبری که بی بی سی نشر نمود در رابطه با جريان عمليات رهائی و واقعه شهادت منادی در هنگامی که او به طرف افراد گروه نجات(نظاميان انگليس) می دويد، آمده است:  " او گفت(ستيفن فرل) که منادی پيشتر از او دويد و صدا زد: "خبرنگار! خبرنگار!" اما هدف رگبار گلوله ها قرار گرفت. آقای فرل گفت که معلوم نيست اين گلوله ها از سوی طالبان شليک شد و يا نيروهای که برای رهايی آنها آمده بودند".


September 16th, 2009


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
بیانات، پیامها و گزارشها